شنبه 3 آذر 1403 - 20 جمادى الأولى 1446
 منوی اصلی
 
  ستاد اقامه نماز

چه زيباست آنگاه كه موجودي ضعيف وكوچك در مقابل وجودي بي نهايت بزرگ و لايزال مي‌ايستد و با آهنگي موزون، از سر صدق و صفا و اخلاص، به نيايش مي‌پردازد.

 

چه لذت بخش است آن لحظه‌ها كه به دور از هياهوي نفس، در ملكوت به پرواز در آمدن و راز دل با رازدار عالم و عالميان در ميان نهادن و چه شكوهمند است به عبوديت در برابر معبود ايستادن، خم شدن، برخاستن و پيشاني بر خاك ساييدن و اعتراف به جلال و جمال هستي آفرين نمودن.

و چه ‌دلنشين است نواي توحيد و زمزمه‌ پاك بندگي و عبادت خالق يكتا، در هر پگاه، نيمروز و شامگاه كه آن را تكرار مي‌كنيم و چنين مي‌گوييم:

به‌ نام خداوند بخشنده مهربان

حمد و سپاس شايسته‌ پروردگار جهانيان است.

پروردگار بخشاينده‌ مهربان

صاحب اختيار و مالك روز رستاخيز

تنها او را ستايش مي‌كنيم و از او كمك مي‌جوييم....

اين نوا، نواي اقرار به بندگي درمقابل خداوند جهانيان است و سلاحي براي ستيز با شرك و بت پرستي و جدال با گناه و ناپاكي و مبارزه با نفس سركش. نوايي كه تا عمق جان آدمي نفوذ مي‌كند و جان را پالايش مي‌دهد.1

شيخ نجم‌الدين كبري عارف نامي و بزرگ در اين باره مي‌گويد: «مردم نابينايند؛ مگر كسي‌كه خداوند پرده از برابر چشمان وي برگيرد و پرده چيزي بيرون از مردم نيست؛ بلكه از وجود خود مردم است و آن تاريكي وجود ايشان است.

اي دوست من! پلك‌هاي چشمت را بر هم بگذار و بنگر كه چه مي‌بيني. اگر بگويي در آن حال چيزي نمي‌بينم، بدان كه اين خطاي توست. آري، مي‌بيني! اما از فرط نزديكي تاريكي وجود بد بصيرت توست كه آن را در نمي‌يابي.

پس اگر دوست داري آن را بيابي و با آن كه دو پلكت بسته است آن را در مقابل خود بيني، از وجودت چيزي كم كن يا چيزي دور كن و طريق كاهش و دور كردن اين چيز، اندكي مجاهده است و معني مجاهده، بذل جهد در دفع اغيار يا قتل اغيار است و اغيار وجود، نفس و ابليس است.»2

گرچه هر يك از احكام و فرايض ديني در جاي خود از اهميت و ارزش خاصي برخوردار است، اما در اين ميان بعد از معرفت الهي هيچ فريضه‌اي به والايي مرتبه‌ نماز نمي‌رسد، چرا كه اين تنها نماز است كه معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معيار پذيرش همه‌ واجبات قرار گرفته است. به اين جهت آخرين پيام سفيران الهي، سفارش به نماز اين استوانه‌ استوار دين بوده، چنان كه پرسش نخستين روز رستاخيز هم از آن خواهد بود.

همه‌ ما مي‌دانيم كه خداوند تبارك و تعالي نيازي به عبادت و نماز ما انسان‌ها ندارد، زيرا او غني في‌الذات است و ديگران همه محتاج او هستند.

خداوند سبحان آنگاه كه دست به خلقت آدميان زد در بي نيازي كامل از اطاعت آنان و امنيت تمام عيار از عصيان آنان بود، زيرا نه معصيت معصيتكاران او را آسيبي مي‌رساند و نه فرمانبري فرمانبرداران وي را سود مي‌بخشد.

آري، خداوند سبحان به عبادت‌ها نيازي ندارد و آنچه فرايند عبادت خواهد بود چيزي جز بهره‌مندي ما نسبت به آثار عبادت و تبعات ناشي از آن نيست.

آثاري كه اگر با روح و جان آغشته گردند، آدمي را به سر منزل مقصود و كمال مي‌رسانند و موجب كسب فيض از آن مبدأ بي‌پايان و دريافت نور از آن ذات بي همتا مي‌گردند.

ياد و ذكر خدا؛ مايه‌ آرامش دل‌ها  

انسان موجودي است كه در زندگي خود خواه ناخواه با اضطراب و نگراني‌هايي روبه‌رو است. گاهي اين نگراني‌ها براي برخي محدود به مسائل مادي است، گاهي از اين حد گذشته و جنبه غيره مادي و معنوي هم پيدا مي‌كند.

اين حالت گاهي برخي از انسان‌ها را چنان به خود مشغول مي‌دارد كه تمام عمرشان را در بر مي‌گيرد و با همان حالت از دنيا مي‌روند و در برخي ديگر، مدتي از حياتشان را اشغال مي‌كند و زماني سر بلند مي‌كنند كه مدت زيادي از عمرشان سپري شده است.

اما عده‌اي از افراد آگاه با تدبير خاص جلوي اين حالات دروني خود را گرفته و ناآرامي دروني خود را آرامش مي‌بخشند.

براي همه‌ ما اين نكته حايز اهميت بسياري است كه بدانيم عامل اين آرامش چيست و چگونه آن اضطراب به طمأنينه تبديل شده و آرامش تضمين و تأمين مي‌گردد؟ خداوند با يك جمله‌ كوتاه و مختصر پاسخ اين سؤال را داده كه «بدانيدكه همانا با ياد خدا دل‌ها آرام مي‌گيرد.»4

روح و حقيقت نماز 

نماز لفظ و واژه‌اي است كه در متون ديني ما به عنوان«صلاه» از آن ياد مي‌شود و داراي معاني متعددي است كه يكي از آن معاني، همين عمل مخصوصي است كه به نام نماز در دين اسلام تشريح شده است.

خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «همانا نماز آدمي را از هر كار زشت و منكر باز مي‌دارد و ياد خدا بزرگتر است.»5

نماز يعني اينكه بنده در برابر خداوند بايستد و اظهار بندگي كند و دست نياز به سوي او داشته باشد. كسي‌كه به نماز مي‌ايستد بايد محضر خدا را درك كند و بداند در برابر چه مقامي ايستاده و در نتيجه وظيفه‌ بندگي را با نهايت خضوع و خشوع بجا آورد.

حقيقت نماز اعم از معناي ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادي است.

حقيقت نماز هم‌چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را پذيرا شده است. هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد، قطعاً بايد در همين صورت و قالب خاص باشد در غير اين صورت نماز نيست، بلكه پديده‌ ديگري است.

پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهري و معناي باطني است و تمسك به هر يك از اين دو بدون ديگري نماز نيست، در نتيجه هم كساني‌كه به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بي‌خبرند از حقيقت نماز غافلند و هم آنان‌كه نماز نمي‌خوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت آن رسيده‌ايم معرفتي از نماز ندارند، چون نماز در هر دو صورت فاقد حقيقت است.6

نماز تشكر از خدا و ياد اوست و هرگاه لغزشي از انسان سرزد مي‌تواند فوراً با نماز آن را اصلاح كند. در حقيقت نماز اهرم استعانت در غم‌ها و مشكلات است. انسان در نماز خدايي را ستايش مي‌كند كه تمام هستي را تربيت مي‌كند.

حضرت علي(ع) در اين باره چنين مي‌فرمايد: «خدا را، خدا را در نظر گيريد در توجه به نماز، كه پايداري دين‌تان به نماز باشد.»6

پيامبر اسلام نيز درباره نماد در نماز مي‌فرمايد: « مثل نماز مثل ستون خيمه است، اگر ستون خيمه برپا باشد طناب‌ها و ميخ‌ها و پوشش خيمه نيز سودمند است. آنگاه كه ستون خيمه بشكند ميخ‌ها و طناب‌ها و پوشش خيمه سودي نخواهد داشت.»8   

فلسفه‌ نماز

بحث درباره‌ فلسفه و حكمت نماز در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل نهفته است. اين نكته براي ما روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بنده‌اش واجب نمي‌سازد. اگر حكمي از جانب او رسد يا واجب و حرام است و يا مستحب و مكروه.

تمام پديده‌هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همه‌ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته‌اند و نه تنها درمقام حدوث بلكه در مقام بقا نيازمند و محتاج اويند. يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت و سرپرستي آنها را عهددار گشته است، پس خدا هم خالق است و هم رب و همه‌ موجودات به خالقيت و عبوديت و اقرار به ربوبيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي‌شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش بر‌آيد و به كمال انساني خود دست يابد. انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي باز داشته و از همه تباهي‌ها و تاريكي‌ها او را مانع مي‌شود. چنان‌كه امام رضا(ع) در اين باره مي‌فرمايد: « نماز اقرار به ربوبيت پروردگار است و مبارزه با شرك و بت‌پرستي و ايستادن در پيشگاه خداوند و در نهايت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي عفو از گناهان گذشته  هر روز پيشاني بر زمين ساييدن براي تعظيم پروردگار.»9

از امام صادق(ع) پرسيدند چرا خداوند نماز را واجب كرد در حالي‌كه نماز مردم را از معاصي باز مي‌دارد و موجب زحمت مي‌گردد،. حضرت فرمود: « در اين وجوب رازهايي نهفته است. اگر مردم بدون تكليف رها شوند و فقط پيامبري مي‌آمد و خبرهايي را مي‌آورد و مي‌رفت، آنان دچار سرنوشت گذشتگان خود مي‌شدند، زيرا در ميان گذشتگان، افرادي بودند كه كتاب نيز به‌ همراه داشتند و حتي به‌ خاطر آيين خود جنگ‌ها نمودند ولي  به مرور زمان توجه مردم كم شد و آيين آنان به طور كلي از بين رفت.

خداوند اراده نمود كه امت اسلام دچار چنين سرگذشتي نشود، از اين رو دستور داد تا در پنج نوبت نام پيامبر برده  شود، نماز و ياد خداوند برپا گردد تا نام و آيين پيامبر از بين نرود.»10

سر چيست تا به طاعت او بر زمين نهند

جان در رهش دريغ نباشد نثاركرد

اهميت و جايگاه نماز در اسلام

نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و هيچ عملي از اعمال ديني و افعال عبادي با آن قابل مقايسه نمي‌باشد و اگر خواسته باشيم تعاليم و دستورهاي دين را درجه‌بندي و مراتبشان را مشخص نماييم، نماز در بالاترين درجه و مرتبه‌ تعاليم ديني قرار دارد و از چنان ارزشي برخوردار است كه ساير ارزش‌هاي ديني در عرض آن قرار نمي‌گيرند.

اگر درك و معرفت به ارزش نماز براي كسي حاصل گردد هرگز در آن كوتاهي نكرده و يا آن را ترك نخواهد نمود. در روايتي از امام صادق چنين آمده كه: هر گاه كسي به نماز ايستد رحمت الهي از آسمان بر او نازل مي‌شود و فرشتگان اطراف او را احاطه مي‌كنند.

كسي‌كه با نماز مأنوس است در قلمرو نور و روشنايي قرار دارد و آنكه با نماز فاصله دارد از نور و روشنايي دور افتاده و خود را در محيط  تاريكي و ظلمت انداخته است.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه مفهوم كلام نبي اين است كه تاركين نماز در تاريكي‌اند و چون به ارزش نماز در زندگي خود ارجي ننهاده‌اند نزد مسلمين فاقد اعتبار و ارزش اجتماعي بوده، ايشان را در زندگي دنيا و آخرت سعادتي نيست. ارزش و شخصيت آدمي به ميزان اهميت دادن او به ارزش‌هاي ديني است و مؤمن واقعي از بي‌توجهي و بي‌مبالاتي نسبت به تعاليم ديني و ارزش‌هاي الهي مبراست. پس نماز را در دين جايگاهي بس بلند است به منزله‌ سر در بدن و روح در كالبد جسم، همانگونه كه بدن بي‌سر و جسم بي‌روح را ارزشي نيست دين بي‌نماز را خيري نخواهد بود.

نماز امري نيست كه فقط بنده را به خالق و پرودگارش نزديك سازد و حلقه اتصال بين عبد و معبود را شدت بخشد و عشق به خدا را در قلب و باطن او زنده سازد، بلكه اين يكي از آثار مطلوبي است كه در زندگي نمازگزار ظاهر مي‌شود.

اين روح نماز و تعبد به خداست كه هرگز نمي‌گذارد فرد در مقابل خلق خدا بي‌تفاوت بماند. پس در نماز دو اثر عهد نهفته است، يكي اثر فردي كه موجب نزديكي او به خدايش مي‌گردد و ديگر اثر اجتماعي است كه او را در جامعه فرد مسئول بار مي‌آورد، يعني نمي‌شود كسي اهل نماز و عبادت باشد و در عين حال نسبت به جامعه‌ بشري و همنوعانش هيچ وظيفه‌اي را احساس نكند.

درباره‌ اهميت نماز آيات و احاديث زيادي نقل شده كه پيامبر اسلام در اين‌باره مي‌فرمايد: « همه‌ دستورهاي اسلام را از كوچك و بزرگ آشكار كن، ولي بيشترين همت تو درباره‌ نماز باشد.»11

1-    كازروني، محسن، خلوتگه راز، قم، 1373، ص10.

2-    بيضايي، طيبه، نماز و مفاهيم نمادين آن، تهران، ستاد اقامه نماز، 1379، ص7 .

3-    كازروني، همان، ص18.

4-    خليلي، مصطفي، نقش نماز در شخصيت جوانان، قم، زائر، 1379، ص30 .

5-    صدري مازندراني، حسن، رازهاي نماز در كلام ائمه‌ اطهار و علما، تهران، چاف، 1382، ص14.

6-    مصباح يزدي، محمد تقي، لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375، ص5-7.

7-    بهشتي، جواد، چهارصد سخن پيرامون نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، 1374، ص8 .

8-    ديلمي، حسين، نكته‌هاي نوراني‌، تهران، ستاد اقامه نماز، 1377، ص77 . 

9-    كازروني، همان، ص110.

10-همان، ص112.

11-بحارالانوار، ج77، ص129.